
اگر بال و پرم بخشند بی زهرا نمی خواهم وگر جان و سرم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر روز قیامت از عطش جانم به لب اید شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر اب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم وگر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر سلمان شوم بی مهر زهرا تا مسلمانم خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر چون نخل خشکی باشم و از روضه رضوان همه برگ و برم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر با دست جبریل امین پروانه جنت به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر بر مسند شاهی به بام اشک بنشینم هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شبها دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمی خواهم اگر دائم بمیرم وز نفس های مسیحایی روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمی خواهم کیم من نوکرم عمری گدای کوی زهرایم وگر صد افسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم گر نگاهی به ما کند زهرا درد ها را دوا کند زهرا