از حرم زینب بیا عباسم آخر کشته شد پیکر سقای من در خاک و خون آغشته شد حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم من قدرتی دیگر به تن ندارم دستی دگر در بدن ندارم دشمن چو بسته راه من ز هر سو به خیمه راه آمدن ندارم حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم شرمندهام اخا چو پیشم آیی من قدرت برپا شدن ندارم زینب مگر چشم مرا ببندد در کربلا مادر که من ندارم حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم، حسینجانم