
آخه غربت چقدر، کسی از داغ تو نرنجید آخه غربت چقدر، کسی مشکی برات نپوشید آخه غربت چقدر نه یه مجلس ختمی گرفتن برات نه یه پارچهی سیاه زدن همسایههات دردشونو به کی بگن بچههات کار زمونه است خرمای ختم تو روی طاقچهی خونه است گلدون یاست وسط باغچهی خونه است کار زمونه است نفسو با غم یار میزنم زهرا جان تو خونه حرف با مسمار میزنم زهرا جان سرتو بستی و زار میزنم زهرا جان تو کوچه سر به دیوار میزنم زهرا جان آه خانومم، آه خانومم دیگه زندگیمون دووم نداره دیگه این خونه احترام نداره یه عده به غلاماشون سپردن رسیدید به علی سلام نداره نفسو با غم یار میزنم زهرا جان تو خونه حرف با مسمار میزنم زهرا جان سرتو بستی و زار میزنم زهرا جان تو کوچه سر به دیوار میزنم زهرا جان ***** خونه سوخت، خونهی دلبریمون سوخت دل بچههای مادریمون سوخت چادر کوثر و عبای حیدر خاطرات زن و شوهریمون سوخت دیگه بارونیم شب تا سحر زهرا جان نخ چادر تو مونده رو در زهرا جان امون از در و این چشمای تر زهرا جان کمک من نیومد یه نفر زهرا جان ***** حالمو از در سوخته سوال کن خودتو جای مرتضی خیال کن خداحافظی تو منو کشته بسه دیگه نگو منو حلال کن کلمات حسینت شده آه وا اماه قرارمون غروب قتلگاه وا اماه روزگار حرم میشه سیاه وا اماه یه حسین و دورش یه سپاه وا اماه چقدر نیزه به پات افتاده ویلی یا حسین ویلی چقدر سنگ به تو دل داده ویلی یا حسین ویلی