آبرودارا، یارا یارا یارا یارا رد نکن ما را، یارا یارا یارا یارا آلودهدامن آمدم پای برهنه سینهزن آمدم من به این درگاه آمدم خراب و خسته و بیپناه آمدم از قبیلهی عشقم، من از قبیلهی یارم از دیار حبیبم، من از بلاد نگارم گره خورده به کارم، کسی رو جز تو ندارم آمدم به کنارت، شبی بیا به مزارم ***** نور اشراقی، ساقی ساقی ساقی ساقی جام عشّاقی، ساقی ساقی ساقی ساقی یا ابوفاضل آمدم برای گفتن درد دل آمدم مسیح کربلا آمدم تا مریضم بگیرد شفا آمدم ساقیا غم عشق تو را به کس نفروشم ساقیا نرود غیر حلقهی تو به گوشم ساقیا عَلم تو نیفتد از سر دوشم بعد دیدن صحنت نه عقل ماند و نه هوشم ... به هوش بودم از اوّل که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم حسین...