واسهی زیارتت، دست شستم از همه قید دنیا رو زدم، جز غم خودت حسین هر غمی که داشتم جا گذاشتم اومدم واسه دردم اومدم واسه اینکه از غمت برنگردم اومدم واسه اینکه برسم به اقامهی غمت قرض کردم اومدم لا به لای آدما لا به لای پرچما، پُر سردر گمیام تو بهم بگو حسین من که هر شب تو خواب این مسیرو اومدم من سفر چندمیام یه صدایی میگه یه عمود دیگه فاصله دارم ازت این عمود آخره تا رسیدن به حرم یه نفس مونده فقط این عمود آخره، این کبود غمگین آسمون کربلاست من همینجام ولی گریههام شبیه به کربلا نرفتههاست با تموم تشنگیم با تموم خستگیم، اومدم آب بشم کافیه که زیر لب سهدفعه بگم حسین تا که سیراب بشم از خودم غافلمو خیره به اشکای آدمای دیگه هرجا چشم میدوزم یه خانوم با قدِ خم هی خوشآمد میگه میگه آی سینهزنا این حسینه منه که خیمههاشو بردن آخ بمیرم مادر، پسر غریبمو تنها گیر آوردن بی سر و سامانِ توأم یا حسین دست به دامانِ توأم یا حسین...