بین این شب تار دشت کربلا سوخت

بین این شب تار دشت کربلا سوخت

[ حاج محمود کریمی ]
بین این شب تار دشت کربلا سوخت
 کل خیمه‌ها سوخت

خیمه‌ی علمدار بین شعله‌ها سوخت 
پیش چشم ما سوخت

بین خیمه‌ها مُردم
 کنار تو زمین خوردم

رفتی و بدون تو
کی گفته من کم آوردم

دنبالم به صحرا بچه‌ها رو بردم
صد دفعه شمردم

تا که زیر لب‌هام اسمتو آوردم
تازیانه خوردم

وقتی خیمه‌ غارت شد
به ما بی‌تو جسارت شد

رفتی و سه ساله‌ت هم 
محیای اسارت شد 

(یا اخا حسینا...)

پیکرش تا جداجدا می‌شد 
کار زینب خداخدا می‌شد

آیه‌ی محکم کتاب خدا 
زیر خنجر هجا هجا می‌شد 

روی آن تن که جای بوسه نداشت
زخم تازه چگونه جا می‌شد 

کشتن او که قیل و قال نداشت 
به خدا بی سر و صدا می‌شد 

تا که می‌خواست پا شود از جا
استخوان شکسته تا می‌شد

پیرها با عصا ته گودال
به تنش می‌زدند تا می‌شد 

پیکرش را که زیر و رو کردند 
زخم‌ها تازه داشت وا می‌شد

کاش پیش از رسیدن زینب
شمر از روی سینه پا می‌شد

او که جان جهان به قربانش
داشت قربانی از قفا می‌شد 

مثل دل کندن حرم از او 
سر مگر از تنش جدا می‌شد
***
رفتی و ندیدی آه مادرا رو اشک دخترا رو 
پیششون به نیزه می‌زنن سرا رو راس لاله‌ها رو

این همه زن و دختر، من تنها، بیا مادر
می‌کشه من و آخر، غم چادر، غم معجر

عمه جانم عمه جانم 
عمه جان قد کمانم

نظرات