مادرم خورد زمین جگرم تیر کشید

مادرم خورد زمین جگرم تیر کشید

[ حاج محمود کریمی ]
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال‌وپرش، بال‌وپرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار، سرم تیر کشید

چشم او، رفت سیاهی و حرم را گم کرد
در پی چشم ترش، چشم ترم تیر کشید

دست بر شانه‌ام انداخت و دیدم مادر
کمرش خم شده؛ من هم کمرم تیر کشید

مادرم گفت که از حادثه‌ی کوچه به بعد
بند بند بدنم، گل پسرم! تیر کشید

نظرات