یاسمان را تبر آزرده خدایا چهکنم؟ بین معبر شده پژمرده خدایا چهکنم؟ دست خود را روی ریحانهی ما کرد بلند آن حرامی سیه چرده، خدایا چهکنم؟ تا به امروز کسی مادر ما را اصلا آه، کوچک شده نشمرده خدایا چهکنم؟ مادرم... ام ابیها، جلوی چشمانم وسط کوچه زمین خورده، خدایا چهکنم؟ نظرم بر رخش افتاد، دلم ریخت به هم با رخی که شده خون مرده خدایا چهکنم؟ حس بینایی چشمان خدابینش را دست سنگین کسی برده، خدایا چهکنم؟ علتش اشک من است این همه تکثیر شده؟ یا نه آیینه ترک خورده، خدایا چهکنم؟ ***** محمد جواد شیرازی ********