قدم قدم می‌رسه قافله علم

قدم قدم می‌رسه قافله علم

[ حسین سیب سرخی ]
قدم قدم می‌رسه قافله
علم علم، تو دست ساقیه
حرم حرم زمونه نامرده، الٰهی برگرده

(رباب مضطربه، زینب دلواپس
رقیه تنهاست، نه عمو عباس هست) ۲

عمو عباس هست...

پیاده شد دختر فاطمه
به یاریِ امیر علقمه
تو چشمای سکینه ماتمه
(امون از این صحرا، از عصر عاشورا) ۲

(زینب روی تل، زهرا تو گودال) ۲
حسین لب تشنه شد جسمش پامال

شد جسمش پامال...
****
رسید بلاخره قافله کنار فرات
سلامتی حسین و قبیله‌اش صلوات

رباب آمده با اصغرش خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است

چقدر خوب که جمع بزرگان جمع است
تمام قافله پروانه عمه هم شمع است

به بنده‌ها برسان جلوۀ رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب آمده است

چه با شکوه می‌آید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین

حجاب دختر حیدر هزار پردۀ نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور

رکاب دار اباالفضل و پرده دار حسین
شکوه این زن اباالفضل و اقتدار حسین

همان زمان که همه در میان آشوبند
به بوسه‌گاه نبی نیزه نیزه می‌کوبند

اگرچه آمده‌ای با دوصد جلال اینجا
به عصر روز دهم می‌روی ز حال اینجا

لباس کهنۀ او از تنش جدا شده است
به روی جسم شریفش برو بیا شده است

نظرات

عالی