چه غوغایی به پا شده یا رب کنار نهر آب بر بالین علمدار لشکر آمده است آقام ارباب برادرم به جون مادرت اُمّ البنین بسه دیگه، کمتر بزن بازوتو بر زمین بعدِ تو حرم اسیر غم چشم خواهرت شود پُر غم اهل بیت و قوم نامحرم ای امید لشکرم عباس... سردارِ من، برادرم عباس، فتاده بر خاکی باورم نیست که با اون قد و قامت چنین تو صدچاکی اَمون اَمون، یه جوری زد عدو عمود یکی اَمون اَمون رأس ساقی پاشیده شد زمین بین گلها از همه زیباتر، شاخه گل یاسه پهلوونا یلِ یلای عالم، حضرت عباسه عرش و فلک همه گدای ابوفاضلن کلّ جهان تحت لوای ابوفاضلن فارِسُ العرب ابوفاضل شاه با ادب ابوفاضل حیدری نسب ابوفاضل ای امید لشکرم عباس...