صاحب عطا خانه ی ارباب آمده
1741
29
- ذاکر: حمید علیمی
- سبک: شعر مدح
- موضوع: حضرت رقیه (س)
- مناسبت: ولادت حضرت رقیه (س)
- سال: 1400
صاحب عطا خانه ی ارباب آمده
زیباترین ترانه ی مهتاب آمده
از بهر معرفت گوهر ناب آمده
گویا مسبب همه اسباب آمده
چون او به مثل فاطمه چشمی ندیده است
زهراترین ستارهی صبح سپیده است
در سایه سار همه عالم مقیم شد
فرزند خانوادهی ذبح عظیم شد
با دست رحمتش به دو عالم کریم شد
گویا که فطمه به شباهت دونیم شد
زهرا در این میانه ظهوری دوباره کرد
زینب به روی ثانی مادر نظاره کرد
عاشق ترین شقایق باغ ولا رسید
هنگامهی ولادت مهر و وفا رسید
گویاترین لسان به قالو بلی رسید
زهراترین نشانه ی کرب و بلا رسید
لحن نوای گریهی او لحن دیگر است
وقتی جدا ز دست علمدار و اکبر است
بی بی جان ای شانه ی بلند ابالفضل جای تو
ای عرش کبریا به تمنای پای كو
شاهان عالماند همه هم چون گدای تو
مرغ دلم نشسته به صحن و سرای تو
آب و گلم به عشق شما تا سرشته شد
در نوحهی نگاه تو اسمم نوشته شد
من کمترین کجا و تو بالا ترین کجا
لیلا کجا و جلوهی لیلاترین کجا
اینجا کجا و یک تن نازک ترین کجا
آری بگو به روی خاک حوراترین کجا
ای آسمان حزن ز نور امامتی
در پیش خصم کوه وقار و شهامتی
دل بستهی نگاه غریبانهی توام
من جرئه نوش ساغر و پیمانهی توام
من سائل و گدای در خانهی توام
من ورضه خوان خلوت ویرانهی توام
یاسین شقایقی تو همان باغ لالهای
باب الحوائج همهای گر سه سالهای
زیباترین ترانه ی مهتاب آمده
از بهر معرفت گوهر ناب آمده
گویا مسبب همه اسباب آمده
چون او به مثل فاطمه چشمی ندیده است
زهراترین ستارهی صبح سپیده است
در سایه سار همه عالم مقیم شد
فرزند خانوادهی ذبح عظیم شد
با دست رحمتش به دو عالم کریم شد
گویا که فطمه به شباهت دونیم شد
زهرا در این میانه ظهوری دوباره کرد
زینب به روی ثانی مادر نظاره کرد
عاشق ترین شقایق باغ ولا رسید
هنگامهی ولادت مهر و وفا رسید
گویاترین لسان به قالو بلی رسید
زهراترین نشانه ی کرب و بلا رسید
لحن نوای گریهی او لحن دیگر است
وقتی جدا ز دست علمدار و اکبر است
بی بی جان ای شانه ی بلند ابالفضل جای تو
ای عرش کبریا به تمنای پای كو
شاهان عالماند همه هم چون گدای تو
مرغ دلم نشسته به صحن و سرای تو
آب و گلم به عشق شما تا سرشته شد
در نوحهی نگاه تو اسمم نوشته شد
من کمترین کجا و تو بالا ترین کجا
لیلا کجا و جلوهی لیلاترین کجا
اینجا کجا و یک تن نازک ترین کجا
آری بگو به روی خاک حوراترین کجا
ای آسمان حزن ز نور امامتی
در پیش خصم کوه وقار و شهامتی
دل بستهی نگاه غریبانهی توام
من جرئه نوش ساغر و پیمانهی توام
من سائل و گدای در خانهی توام
من ورضه خوان خلوت ویرانهی توام
یاسین شقایقی تو همان باغ لالهای
باب الحوائج همهای گر سه سالهای
نظرات
نظری وجود ندارد !