ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا

[ حاج محمود کریمی ]
ستاره دیده فروبست و آرمید؛ بیا
شراب نور به رگ‌های شب دوید؛ بیا

ز بس به دامن شب، اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید؛ بیا

شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه‌سو خط زر کشید؛ بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید؛ بیا

به‌وقت مرگ‌ام اگر تازه می‌کنی دیدار
به‌هوش باش که هنگام آن رسید؛ بیا

به گام‌های کسان، می‌برم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید؛ بیا

نیامدی که فلک خوشه‌خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه‌دانه چید؛ بیا

نظرات