
ساقيا ساقيا حسرت لبهاي ترك خوردهات، بر لب آب فرات دست قنوتت لب اگر تر كند، جوشد از اين خاك هزاران قنات، ساقيا ساقيا تشنه لبانت همگي صف شدند، سينه زنانت همگي صف شدند، گريه كنانت همگي صف شدند ساقيا ساقيا مشك محبت كجاست، تشنهايم تشنه ايم اي علمت واژگون، سرو قدت سرنگون، آبها، اشك ريز، موجها، بر سر و سينه زنان، كوه كنار تو شكست از كمر، ديده ی خورشيد برايت گريست، اهل حرم را بگو نماز، آيات به جا آورند، ماه گرفته به دل علقمه