حسین جان ای آبروی دو عالم نگین سلیمان به حلقه ی خاتم خداحافظ ای برادر زینب به خون غلطان در برابر زینب برادر جان بی تو در دل صحرا شده تنها خواهرت گل زهرا به زخم تنت روی ریگ بیابان به اشک دل و سوز و آه یتیمان تنت بیسر مانده در دل صحرا سرت هر دَم روی نیزه اعدا تو بالای نیزه رَأس پُر از خون روی نافه ها من دل خون سر تو بر نیزههای پر از خون به روی سر ناقهها من دلخون ------ کند گریه خواهر تو به هر شب شده محمل جای روضۀ زینب تو ای سورۀ پاره در بر زینب مزن دست و پا در برابر زینب ------ به شهر شام در هجوم نظرها کند خنده دشمنت به غم ما زند سیلی دشمنت به رخ من دلم خون است از جسارت دشمن
بی نظیر دلنشین