حاج سعید حدادیان

حالا که باید مثل یک مادر بیایم

74
5
حالا که باید مثل یک مادر بیایم
یارب کمک کن از پس آن بر بیایم

آه، باغی مباد از سوز نامم گر بگیرد
خاموش، باید مثل خاکستر بیایم

شبنم چه خیری می‌رساند بعد دریا؟
سخت است بی‌پروا پس از کوثر بیایم

باید شب و روز از خدا عزّت بخواهم
تا اندکی شاید به این همسر بیایم

بانوی من! بانو! شما ام‌البنینی
آرامش حیدر! یقین کن بهترینی

بیهوده نامت حک نشد بر طالع من
تو از کرامات کرام‌الکاتبینی

با عشق پا در خانهٔ غربت نهادی
تا سفره‌ای نذر شهیدانت بچینی

اصلاً به میدان آمدی تا عاشقانه
تا پای جان داغی پس از داغی ببینی

حرف مصیبت شد، هوای روضه دارم
ای ذاکر اولاد حیدر! می‌نشینی؟

من تشنه‌ام، تو تشنه‌ای، زیباست آری
حال و هوای روضهٔ عباس داری

بغض خودت را می‌خوری و می‌نشینی
از چهره‌ات پیداست خیلی بی‌قراری

گاهی نگاهی می‌کنی آن سوی خانه
داری شهیدان علی را می‌شماری؟

می‌بینمت روزی که حیران و پریشان
از خانه بیرون آمدی چشم انتظاری
 
تیر خبرها می‌خورد یک یک به قلبم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش