پیام کیانی

ای ملائک عرش را هامون کنید

467
12
ای ملائک عرش را هامون کنید
شمر را از قتلگه بیرون کنید

----

من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر
خیز و ببین یا اخا با که سفر می‌کنم

----

از سر نیزه ببین خواهر تو زار شده
تو کس و کار منی، شمر جلودار شده

----

چشم بر هم بزنی در دل صحرا مانده
چشم بر هم بزنی شمر برش گردانده

----

هر چه خواهی تو با جانم بکن
مادرم اینجاست عریانم نکن

----

بعد تو من بودم و یک غم حسین
یک زن و یک دشت نامحرم حسین

----

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردن جیغ کشیدم من

----

خستگی از بدنت می‌ریزه
داره نیزه از بدنت می‌ریزه
مگه گودال چقدر جا داشت
یه سپاه داره سرت می‌ریزه

----

نمی‌شه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونه‌ی منه

کجای می‌خوای بری
چرا منو نمی‌بری؟
حسین این دم آخری
چقدر شبیه مادری

نمی‌شه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونه‌ی منه

قرارمون چی شد که بی‌قرار هم باشیم
هر چی که پیش اومد باید کنار هم باشیم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش