
پیچید صدا اومدن حرومیا داره میسوزه یه در تو شعلهها چهل نفر حمله ور شدن به در خدا نگذره زدن به دل شرر یه مرد پست، بیهوا در و شکست با لگد پهلوی مادرو شکست کمک نبود پا گرفت آتیش و دود روی مادر شده زخمی و کبود شد دردسر رد شدن از روی در مادر افتاده یه گوشه بیپسر دنده شکست همه جا به خون نشست میزدن مادرو یک عدهای پست فضّه دوید، ولی بد موقع رسید نفس مادر رو میخ در برید پیش حسن بیحیاها اومدن مادره پهلو شکسته رو زدن سینه شکست با لگد پهلو شکست تا مغیره سر رسید بازو شکست خون میچکید، نفسش به لب رسید توی کوچه با همون وضع میدوید این دو نفر اومدن برای شرّ میزدن با تازیونه بیخبر دادن عذاب چقدر به بوتراب بسته بودن دو تا دستاش رو طناب