
چه با صفا بود، سلام به حیدر گفتنِ تو بوی خوش نان پختنِ تو، جارو زدن، راه رفتن تو یا فاطمه جان، یا فاطمه یا فاطمه جان حالا بمیرم، نمیاد از دست تو کاری توان وایستادن نداری، شکستهای و سوگواری یا فاطمه جان، یا فاطمه یا فاطمه جان یادم نمیره، سرم رو رو زانوت میذاشتی قصّه میگفتی غصّه داشتی، عروس شدی مادر نداشتی یا فاطمه جان، یا فاطمه یا فاطمه جان حالا ببین که، سر بر روی دیوار میذارم مثل تو میشه روزگارم، عروس میشم مادر ندارم یا فاطمه جان، یا فاطمه یا فاطمه جان وصیتت بود، گفتی علی یاری نداره دشمن اگه آتیش بباره، من پشت در برم دوباره یا فاطمه جان، یا فاطمه یا فاطمه جان