
قرار من ای گل بهار من همیشه بودی تو در کنار من تو کوچهها حتّی زیر دست و پا میزدند تو رو با تازیونهها به پشت در، توی آتیش و خطر رد شدن از بدنت چهل نفر روی تنت، تا که خوردی زدنت غرق خون شد از جسارت بدنت مقابلم، ای تموم حاصلم داره میلرزه تنت مقابلم مردمِ پَست، مردمِ دنیا پرست مردمی که دستتو زدن شکست تنها تو رو، وسط بلوا تو رو با غلاف شمشیر و با پا تو رو تا بیحیا، تا تو رو زد بیحیا با پیشونی افتادی رو شعلهها موی تو سوخت، طاق ابروی تو سوخت هالهی نشسته در روی تو سوخت زهرا دیگه، رفتی از دنیا دیگه ندیدم بلند بشی از جا دیگه صدای در، دری که تو شعله سوخت دری که یه میخو توی سینه دوخت صدای داد، توی خاکستر و دود کی میدونه چی تو دست فضه بود؟ همسایهها، برسید به دادمون مادرم چادرشو گرفته بود لگد زدن، مادرم رو بد زدن بجای هرکسی که نزد زدن پیچید صدا، اومدن حرومیا داره میسوزه یه در تو شعلهها چهل نفر، حملهور شدن به در خدا نگذره زدن به دل شرر درو شکست، یکی حیدرو شکست با لگد پهلوی مادرو شکست کمک نبود، تا گرفت آتیش و دود روی مادر شده زخمی و کبود چهل نفر، رد شدن از روی در مادر افتاده یه گوشه بیپسر دنده شکست، توی موج خون نشست میزدن مادرو یک عدهای پست پیش حسن، چندتا نامرد اومدن مادرِ پهلو شکسته رو زدن صبو شکست، با لگد پهلو شکست تا مقیره سر رسید سینه شکست