
امشب بیا بدون تمنا بلند شو دیوار را بگیر به تنها بلند شو قدری برای دل خوشی همسرت علی شمع شکسته یک نفس از جا بلند شو خم شد اُحد کنار تو از پا نشست کوه وقتش رسیده است تو حالا بلند شو قدری بخند چهرهی خود را نشان بده یا که بخند مادر من یا بلند شو در زیر چادرت که فقط گریه میکنی هر کار میکنی بکن امّا بلند شو بابا بخاطر تو فقط گریه میکند مادر، تو هم بخاطر بابا بلند شو پهلو نگیر ساحل این شهر خونی است پهلو نگیر مادر دریا، بلند شو جای تو نیست روی زمین بین کوچه ها از روی خاک اُم اًبیها، بلند شو چندی گذشت گوشهی خاموش عًلقمه مردی صداش هک شده سقّا بلند شو