
تو نگاهت چقدر حس آرامشه حرف رفتن نزن آخرین خواهشه دنیا تقدیرمو با نفس هات نوشت با تو پر میکشم تا خدا تا بهشت تو بمون فاطمه که واسم مرهمی تو که دل گرمی روز های سردمی تب تنهاییمو با چشمام داد زدم با سکوتم همش درد و فریاد زدم بیا خندیدنو به لبت هدیه کن روزا ناله نزن شبا کم گریه کن تو به این فکر نکن که چقدر پیر شدم تو زمین گیر شدی که زمین گیر شدم باورت میشه که علی تنها شده به دلم فاطمه یه امیدی بده کار زینب فقط آه و زاری شده خون رو گونهات چرا یادگاری شده غم روی شونه ام اومد از راه نشست شیشه و آینه وقتی با هم شکست