به قدری تنهاست انگار

به قدری تنهاست انگار

[ مصطفی معنوی ]
به قدری تنهاست انگار
که ماهِ پشتِ ابره
الانم که مزارش
بدون سنگ قبره

دنیا، با قلب این بی بی چه ها کرده
روزاش پر از تنهایی و درده
این روزگار خدایی نامرده

ام البنین دیده، دنیای بی‌مادر رو
ام البنین دیده، دنیای بی‌حیدر رو
ام البنین دیده، بغض گلوی بچشو
ام البنین دیده، خونه‌ی بی پسر رو

تو مدینه بعد از علی تنها ترین
(ام البنین)2

دلش دریای خونه
چشاش ابر بهاره
داره خاک بقیعم
از این غربت میباره

قلبش
می‌سوزه از نامردی دنیا
می‌سوزه وقتی میبینه مولا
زار و حزینه از غم زهرا

ام البنین دیده، تشنگی دریا رو
ام البنین دیده، داغ دل مولا رو
ام البنین دیده، چی اومده سر علی
ام البنین دیده، علیِ بی زهرا رو

شاهد غربت امیرالمومنین
(ام البنین)2

آره قبل از ابالفضل
حسینه نور عینش
دلش می‌لرزه تا که
میاد اسم حسینش

قطعاً، دل کندن از بچش نبود آسون
می‌سوزه واسش از دل و از جون
شاید میگه آی بی وفا بارون

ام البنین دیده، دنیای بی‌نقابو
ام البنین دیده، اون دلای کبابو
ام البنین دیده، موی سفید زینبو
ام البنین دیده، گریه‌های ربابو

شاهد غربت حسین روی زمین
(ام البنین)2

علی احمدی
مصطفی معنوی



https://eitaa.com/joinchat/2295332865C52c23060cb

کانون نغمه پردازان جوازنوکری

نظرات