چشمام می‌باره

چشمام می‌باره

[ داود قاضی ]
چشمام می‌باره - قلبم عزاداره ۲
واسه غریبی شهیدی که - مادر نداره 2

بمیرم، شنیدم، جلو چش زینب افتاد
با لبای تشنه آقام، روی خاکا جون داد
شنیدم، توو قتلگاه تنها شد، بلوا شد
 سر پیرَنش دعوا شد2 

خوب شد نبود ببینه این غربت و عباسم
شنیدم از نزدیک زدن تیر به چشای یاسم  

(دیگر مرا ام البینین نخوانید واویلا واویلا
زیرا که من دیگر پسر ندارم  واویلا وایلا)

می‌دونم عباس - ای معنی احساس ۲
پیچیده توی علقمه بوی - عطر گل یاس ۲

شنیدم، که اومد، بالا سر تو عباسم
فاطمه با قد خم اومد پیشت ای یاسم
شنیدم، سرِ سرِ تو دعوا شد، غوغا شد
کمر حسینم تا شد ۲

آب و نشد بیاری مادر بمیرم واست
شنیدم آب نخوردی مادر آخر بمیرم واست

(دیگر مرا ام البینین نخوانید واویلا واویلا
زیرا که من دیگر پسر ندارم  واویلا وایلا)

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات