در این دل شکسته ، غیر از شرر ندارم من شام رنج و دردم ، اما سحر ندارم شد اشک من خدایا ، همرنگ با شقایق در دیده ام به غیر از ، خون جگر ندارم گلچین بی مروّت ، از بس به من جفا کرد در باغ آرزویم ، من برگ و بر ندارم حامی مکتبم من ، کنیز زینبم من جز این مقام و منصب ، کاری دگر ندارم با شور و شوق و آوا ، بر بام دلخوشی ها دیگر نمی پرم من ، چون بال و پر ندارم از داغ نور عینم ، یاد غم حسینم جز قامتی خمیده ، جز چشم تر ندارم مشغول کار عشقم ، من داغدار عشقم نخلم به باغ عترت ، اما ثمر ندارم جز آه پر شراره ، جز داغ گاهواره جز یاد شیر خواره ، فکری دگر ندارم ماهم به خون کشیدند ، دست از تنش بریدند در آسمان سرخ ، جانم قمر ندارم زنها به من ازین پس ، ام البنین نگوییید من ام بی بنینم ، دیگر پسر ندارم شاعر: امیرعباسی کانال متن روضه مجمع الذاکرین