
یه ماجرای کهنه، تاریخ و رو سیاهی یه مادره شهیده، به جرم بیگناهی علی، حق بود و حق بود و حق بود ولی، مردم تو بیراهِ موندن علی، راهِ روشن بود و مردم چرا، جهل و به آخر رسوندن (شیعه، توی راه حق، باید قدم برداره اصل بصیرت اینه، تاریخ همش تکراره)۳ وا اُماه، وا اُماه صدا صدای زخمه، صدا صدای درده صدا صدای کینهست، که خیلی ریشه کرده علی، خونهنشین شد از کینه یه روز، خونش تو آتیشو دود بود علی، مرد صبر و مرد درد بود ولی، رفتنه فاطمه زود بود شد حاصل این کینه، روی کبود و نیلی مقتل نوشته، میزد اون بیحیا با سیلی (شیعه، توی راه حق، باید قدم برداره اصل بصیرت اینه، تاریخ همش تکراره)۳ یه چاه سنگ و بیروح، شد همدم یه مظلوم شد مرد غُصه داری، به بیگناهی محکوم علی، مثله یه آتشفشانه علی، میسوزه هر روز و هر شب علی موند و یتیمای زهرا حسن، حسین و کلثوم و زینب راه و اگه کج رفتی، اینه نتیجهاش آخر چند قرنِ مخفی مونده، حالا مزار مادر (شیعه، توی راه حق، باید قدم برداره اصل بصیرت اینه، تاریخ همش تکراره)۳