هفتاد و دو سر مست قربان یک ساقی مستان همه محروم ساقی فقط باقی عباس و اکبر مست جون و وهب مخمور لبریز وصل یار سرشار مشت آبی مردان خدا پردهی پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند همه گویند فردا شور و شین است نجات اهل عالم با حسین است گذر از خویش کردند و رسیدند مردان خدا پردهی پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند فردا به خون، هر مست هشیار خواهد شد هر که نشد در خون مردار خواهد شد فردا سماءی ثؤر در دشت ِخون جاریست جولان عشق اینجا بسیار خواهد شد مردان خدا پردهی پندار دریدند یاران حسین غیر حسین یار ندیدند به دنبال حسین تا عرش رفتند به خون غلطان شدند اما شکفتند همه روز قیامت رو سفیدند مردان خدا پردهی پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند