
هر چند که در شهر تو بازار زیاد است باید برسم زود، خریدار زیاد است من در به درِ پنجره فولادم و دیریست بین من و این پنجره دیوار زیاد است آنقدر کریمی که بدهکارِ تو کم نیست آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم اینجا چهقدر چادر گلدار زیاد است با بارِ گناه آمدهام مثل همیشه با بارِ گناه آمدم، این بار زیاد است گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم آخر چه کنم در حرمت، کار زیاد است نوروز به نوروز، محرم به محرم سرمست زیاد است، عزادار زیاد است هر گوشۀ ایران حرمِ توست که با تو همسایۀ دیوار به دیوار زیاد است از دور سلامی و تو از دور جوابی این فاصله انگار نه انگار زیاد است یک شب که به رؤیای من افتاد مسیرَت دیدم چهقَدر لذتِ دیدار زیاد است درخواب، سرِ سفرۀ اطعام، تو گفتی هر قدر که میخواهی بردار، زیاد است ***