
میرسید هرکسی از راه میزد تو رو قُربَةً اِلَیالله میزد با لبای تشنه ازحال رفتی تو سراشیبیِ گودال رفتی وحوشِ صحرا هم گریه به تنِ صدچاکت کردن زینتِ دوشِ پیغمبر دهاتیا خاکت کردن داغِتو رو قلبِ ما میذارن روی سینهی تو پا میذارن پیرُهنِ برادرم رو بُردن یادگارِ مادرم رو بُردن غروبِ عاشورا رفته چه آرزوهایی بَر باد سَر رو بُرید وقتی قاتل اَوّل نشونِ زینب داد