
تا چند کشم هر سو این قد کمانی را ای مرگ بگیر از من یکباره جوانی را مظلوم تر از من نیست گر هست بگویم کیست آن کس که نهد در گور این قد کمانی را یاد از پسرم آمد خون از بصرم آمد دیدم به ملاقاتم تا قاتل جانی را جان میرود از دستم خون خوردم و لب بستم باید ببرم در گور غمهای نهانی را بس راز بهم گفتیم تا هر دو پذیرفتیم او خون جگر خوردن من اشک فشانی را ************