من در حرمت اشارهها را دیدم مرگ همه ستارهها را دیدم از اسب همین که بر زمین افتادی وا کردن گوشوارهها را دیدم ***** از خودم بی حسین سیرم من ته گودال سر به زیرم من حق بده گوشهای بمیرم من خنجرش را نشد بگیرم من ***** دیر کردهام سرِ تو را بردند تا که انگشتر تو را بردند عاقبت شهرِ بیامان را دید سنگ و پرتابِ ناگهان را دید مجلس عیش شامیان را دید عمه جان چوب خیزران را دید این چوب بدترین حَربهست عمه یاد دوازده ضربهست