مریض عشقمو، حسین جانم

مریض عشقمو، حسین جانم

[ امین قدیم ]
مریض عشقمو، عاشق همیشه دارد علامت
و عشق درد عجیبی‌ست با بلای سِرایت

همیشه اشکِ دمِ مشک دارد آدمِ عاشق
کسی که عشق چشیده‌ست داده‌است غرامت

(حرفِ ما در روضه‌ها با اشک گفته می‌شود)

شبیه قهوه‌ی سردی که مانده از شب قبل 
نمانده‌است دگر چیزی‌ام به‌غیر خجالت

بگو که جان بفرستم به عشق یک بغلِ تو 
بگویمش که در آید ز تن روَد به سلامت

سزا مگر نه سلام است، ناسزا بدهیدم
نه وا نمی‌کنم اصلاً، زبان به قصد شکایت

*****

اگر کشتند چرا آبت ندادند

*****

ای احترامِ محض، پس از رفتنت کسی
با احترام اهل حرم را صدا نکرد

*****

یه شهر و امامش
نکردند سلامش
عدو با غلامش، تو رو می‌زدند
با تیغ و نیامش، تو رو می‌زدند

تو جون میدی از درد
می‌گفتم که برگرد 
مغیره کمک کرد، تو رو می‌زدند
دیدم چهل تا نامرد، تو رو می‌زدند

حرف از غلافه
چند وقته که از مالیات قنفذ معافه 
بازوت و شکست و چندتا ضربه زد اضافه

عمرِ تو کم شد
اینکه به آب لب نزدی دردِ دلم شد 
غذا نخوردی سفره دست نخورده جمع شد

ای یارِ سوخته
نیزه‌ی داغ بدتره یا مسمارِ سوخته
مقتل شده حرف از در و دیوارِ سوخته 

گلوی پاره
روضه نمی‌خواد این تنی که سر نداره
آمدی که نگن حسین مادر نداره

نظرات