شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی‌فروغ بود

شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی‌فروغ بود

[ محمدحسین پویانفر ]
شلوغ بود 
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه‌های قتلگاه تو دروغ بود 
شلوغ بود

غروب بود 
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود 
غروب بود

غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود
زیر چکمه‌های قاتلی که نانجیب بود
غریب بود

غبار بود 
مادرش گوشه‌ی قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود 
غبار بود

سراب بود
ناله‌های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود
سراب بود

عذاب بود
تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود
خنده‌های حرمله به گریه‌ی رباب بود
عذاب بود

حسین عمیق بود
جای ضربه‌های نیزه رو تنش عمیق بود
ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود
عمیق بود

کبود بود
مثل مادرش تموم صورتش کبود بود
می‌کشه عالم و اینکه قاتلش حسود بود
کبود بود

شهید بود
خواهرش رسیده بود و دیگه ناامید بود
جای زخم تیر و نیزه رو تنش شدید بود
شهید بود

اسیر بود
پیکر مطهر حسین بر حصیر بود
دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود

غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
تو را که میزنم صدا، سنان جواب میدهد

عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت

حسین...

نظرات