(در جوانی بی حسین، احساس پیری میكنم بُگذَر از پیری كه احساس حقیری میكنم)۲ (من فقیرِ اهل بیتم لیك كَشكولَم پُر است)۲ فخر بر تاجِ شَهان با این فقیری میكنم گر امیرِ عاشقین این عشق را امضا كند میروم عرش و ملائِک را امیری می كنم گفت زاهد از چه رو، گفت عارف از چه رو گفت عاشق از چه رو بر سینه محکم میزنی (گفتم از آیینهی دل گردگیری میکنم)۲ بَر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنهی آبِ فراتم ای عَجَل مهلت بده تا بگیرم دَر بغل قبرِ شهیدِ کربلا کربلا...