دخترم با خنده‌ات غم های بابا را ببر

دخترم با خنده‌ات غم های بابا را ببر

[ امیر برومند ]
دخترم با خنده‌ات غم‌های بابا را ببر
با نمک افطار کردم، شیر و خرما را ببر

دیگر از رنج زمانه می‌شود راحت علی
مژده‌ی جان دادن یک مرد تنها را ببر

تا سحر از خاطرات مادرت با من بگو 
پیش من تا می‌توانی اسم زهرا را ببر 

وای اگر قرآن این خانه برنجد از علی 
بین راهم آمدم آرام آن‌ها را ببر

بعد از این کوفه نمان و بعد از این کوفه نیا
با برادرها از این‌جا ارث طاها را ببر

تو به کوفه باز می‌گردی، ولی مثل اسیر
با خودت امروز روضه‌های فردا را ببر

نظرات