دارم میرم از این دیار سخت میگیره روزگار به تو ناحق تو زودتر از همه به من میشی ملحق شراره میزنه دلت یک غلافه قاتلت وا مصیبت باید خون گریه کرد از اینهمه غربت وصیتهامو زیر پا میذارند نه چشم دیدنِ ما رو ندارند برا سوزوندنِ خونت به قدر تموم خونهها هیزم میارند آه میزنند زنو پابهماه میزنند ای همه سپاه علی تو رو یه سپاه میزنند ****** توی نامهش نوشته بین کوچه غوغا شد محکم زدم انقدر که در وا شد امیر، زهرا پشت در بود توی نامهش نوشته زهرا رو تا شناختم لگد زدم بچهشو انداختم ****** بی گناه کشته شد مادرم مادرم پابهماه کشته شد مادرم مادرم ****** این لحظههای آخری غصههای بیشتری داره سینهم از الان روز عاشورا رو میبینم تموم میشه یه امشبم حرف دارم با زینبم که ای جانم برا تو و برا حسین نگرانم گلوش از هم که وا میشه با نیزه برات سخته و چشماتو میبندی منو میبینی تو اونجا کنارت صدام میزنی از روی بلندی سر میزنند تا دم سحر میزنند حسینو با نیزه ولی تو رو با سپر میزنند ****** هرچه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدند زینب را تیغهاشان میان گودال و با سپر میزدند زینب را یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را