خوش اومدی به خرابه، رسیدی از راه دورو حس میکنم از سر تو بابایی بوی تنورو درد دلام با تو امشب حرف پدر دختریه بگو برای چی اصلاً موی تو خاکستریه خاک صورتتو میشورم الآن با اشک چِشم سوخته کل سرت، بهم میریزه تا دست میکشم چی سرت اومده بابایی که باز نمیشه چشات حتی دیگه با هر نوازش من میریزه موهات یا ابتاه یا حسین... * * * * میگیرمت بین آغوش با بازوهای شکستم ببخش که دستم میلرزه، نیافتی از روی دستم رو صورتت جای سالم نبود که روتو ببوسم مجبورم اینجوری بابا، رگ گلوتو ببوسم کی دلش اومده یتیم کنه بابا دخترتو؟ کی دلش اومده جدا کنه از قفا سرتو؟ معلومه که بابا خنجر کُند رگاتو برید دیدم اینو خودم، با نیزه سنان صداتو برید یا ابتاه یا حسین...