
تو كه عمری، روی زانوی من قدكشیدی پیشِ چشمای عمو حالا راحت خوابیدی كنارِ جسمت ای شكسته آئینه تا چشمِ من كار می كنه، سنگ می بینه چه جوری خردت كرده دشمن از كینه بیا و شعله بر دلِ دریا نكش چنین از دل، ناله ی یازهرا نكش پیش من رویِ خاكا اینقدر پا نكش عمو جانم ای عمو جانم عمو جانم ببین قاسم، دل پریشانم، از پریشونیت می گیرم از، نعلِ اسبای دشمن نشونیت تمومِ صحرا پر شده از بوی تو شكسته مثل مادرم پهلوی تو به چنگِدشمن افتاده گیسویِ تو نمونده چیزی پسرم از تنِ تو شده هم سطح این خاكا، بدنِ تو رو هر نعلی، پاره ای از، پیرهنِ تو عمو جانم ای عمو جانم عمو جانم