در آن غوقای بی آبی که خشکیده همه گل ها

در آن غوقای بی آبی که خشکیده همه گل ها

[ حسین سیب سرخی ]
در آن غوقای بی آبی که خشکیده همه گل ها 
به امر تو شدم سقا منم عبدو تویی مولا 

شود جانم به قربانت به قربان تن وجانت
علمدارم چه غم دارم که از دستم علم افتاد 

ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل 

مباد از دفتره عشقت به نام من قلم افتد 
شود جانم به قربانت به قربان تن وجانت

خدای کعبه جز رویت نداده قبله ای رو دم 
نماز آخرم بودوکه سر برسجده افتادم 

ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل

ببین از واده ی عشقت به میدان مستی افتاده 
مگر به دامان تو دست گیرم به راهت دستی افتاده 

شود جانم به قربانت به قربان تن وجانت
امیر لشگرت بی دست میان لشگرافتاده
 
ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل

به توشرط وفاداری اگربرجانیاوردم 
کمک کن تا که برخیزم به دور مادرت گردم 

شود جانم به قربانت به قربان تن وجانت
ببین احسان یک بانو سرم بگرفته بر زانو 

ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل

نظرات