
ای ماه دلافروزت، آیینهی زیبایی ای عشق جهانسوزت، سرمایهی شیدایی (ای ماه بنیهاشم، خورشیدلقا عباس سقا و علمداری، (شمع شهدا عباس)۲)۳ رخسار بدیع تو، دیباچهی نیکویی اخلاق شریف تو، مجموعهی زیبایی دام دل مشتاقان، زلفت به دلآویزی سرو چمن گیتی، قدت به دل آرایی گر سرو تو را گویم، زین گفته خجل گردم کی سرو کسی دیده، با این همه رعنایی؟ ای مهر سپهر حسن، ای ماه بنی هاشم کی ماه کند هرگز با روی تو همراهی؟ (ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس سقا و علمداری، شمع شهدا عباس)۲ در سوگ تو میگریم، ای یار ز غم نالم داغ تو به دل دارم، چون لالهی صحرایی در عقل نمیگنجد، این نکته که در عالم لب تشنه بماند کس، با منصب سقایی در وهم نمیآید، کز بهر خدا مردی از خصم بجوید کین، در عین توانایی تا گشت جدا دستت در راه رضای او چون دست خدایی یافت بالایی و والایی (ای ماه بنی هاشم، خورشیدلقا عباس سقا و علمداری، شمع شهدا عباس)۲ شد چشم فلک خیره، شد عقل ملک حیران تا در تو پدید آمد آن صبر و شکیبایی بیرون شدی از دریا با کام و دهان خشک آتش به دل دریاست از آن دل دریایی تا گشت دوتا از درد آن قامت دلجویت نام تو علم گردد در عالم یکتایی (ای ماه بنی هاشم، خورشیدلقا عباس سقا و علمداری، شمع شهدا عباس)۲ در پیش امام خود، بودی چو کمین بنده ۲ با حشمت سلطانی، با شوکت مولایی از حسرت داغ تو، در دامن خود هرشب ریزد چو سرشک انجم این گنبد مینایی ای ماه بنی هاشم، خورشیدلقا عباس سقا و علمداری، شمع شهدا عباس