یا شِریکة الحسین یا بنتَ مَن صَلی قِبلَتِین دختر سرلشگر خیبر و حنین بانوی باوقار ناموس کردگار او تن به ذلتِ لشگر نمیدهد زینب عفیفهایست در راه عفتش عباس میدهد معجر نمیدهد محشره در محشره زینب ذوالفقارِ حیدرِ زینب وقتی سقا میزنه زانو روز و شب در محضر زینب ای فهیمه در سخن یا زینب، یا شفیقةُ الحسن با حسین یک روحی در دو بدن طوفان غیرت و کوه صلابته در اوج خستگی از پا نشسته نیست زینب عقیله بود در عین اقتدار گرچه سرش شکست او سرشکسته نیست علویه منسبِ، زینب ذکر روی هر لبه، زینب به خدا محتاج حسینم به نمازای شب زینب (مدد یا زینب)۳