مسعود پیرایش

گرفتارم گرفتارم اباالفضل

853
3
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده تو کارم اباالفضل

دعایی کن دوباره
چند وقتی است هوای کربلا دارم اباالفضل

هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزی تمام خاندانش را گرفت

خوش به حال سائلی که سائل عباس شد
خوش به حال آنکه از عباس نانش را گرفت

روز محشر دست هایش دست گیری می‌کند
دست خود را داد دست دوستانش را گرفت

هیچ کس اندازه عباس شرمنده نشد
کربلا بد جور از او امتحانش را گرفت

از خجالت آب شد آب آورکرب و بلا
عصر تاسوعا امان نامه امانش را گرفت

چشم هایش پاسبان های بنات خیمه بود
حرمله با تیر چشم پاسبانش را گرفت

تیر ها در پیکرش وقت زمین خوردن شکست
بس که خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت

قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیر هایی که به مشکش خورد جان تنش را گرفت

از بغل تا که سرش را بر سر نیزه زدند
گریه های نا تمامی خواهرانش را گرفت

ای آب ز شیر خواره پیام آوردم
پیام آورده ای آب غیرتت کجاست؟

از روی خاکا پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده

شکوهته حجاز شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز

از مشک پاره شده
خجالت حرم می‌ریزه

از مشک پاره شده
اشکای مادرم می‌ریزه

از مشک پاره شده
آواره رو سرم می‌ریزه

تن تو قالیچه شد برابر من
تن تو پا خورده قبل پیکر من

نوای آیه به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه واسه یه دست بریده

نشد که بیشتر کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم

رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم

رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم

تو روی نی ام
که باشی همینشینی

ایشاالله که سر تو
مقابل رباب نبرن

ایشاالله که سر تو
به مجلس شراب نبرن

کشتن مادرو
بی حیا ها کشتن مادرو

دستت بشکنه
اینکه می‌زنی ناموس حیدره

یا زهرا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش