کفنم رو کاشکی از پرچم تو میبریدن یا پیرهن مشکیمو روی کفنم میکشیدن بنویسید غلام پسر فاطمهام میان خیمهای غمگین نشسته زینب نالان دو چشمش منتظر بر در دلش در صحنهی میدان زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست اینقدر نیزه زدند بر بدن نازک تو جای یک بوسهی من در همه اعضای تو نیست حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم ***** کمی بگذشته و صوت حسین بر او نمیآید به گوش او فقط آید صدای شیههی اسبان صدای آه و افغان یتیمان صبر او برده به کف آبی ندارد از برای آن همه عطشان زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست