
ولدی علی طفل الرّضیع آب فرات بسته شد فاطمه دل شکسته شد رباب دل شکسته شد گر آب شد میسّر اوّل بدید به اصغر ولدی علی طفل الرّضیع واعطشا۳ وای رباب آب فرات موج مزن اصغر من تشنه لب است رقیّه ام تشنه لب است سکینه ام تشنه لب است اهل حرم تشنه لبند آب فرات موج مزن اصغر من تشنه لب است طفل رباب نخورده آب موج مزن واعطشا۳ وای رباب طفل رباب نخورده آب جز لفظ آب حرف دگر در میان نبود در خیمه گاه شاه شهیدان کربلا مادر بیا به حال حسینت نظاره کن رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند حسین دست غریبی به روی زانو زد برای قطرهی آبی به حرمله رو زد