وقتی توی مشکلت افسرده شده دلت دنبال راه گریز میگردی بگو عزیز چی داری به غیر از این لازم قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم وقتی غرق دلهره میشی راه آخره این که بیمعطّلی دستِ عباسِ علی دستت رو بگیره با قاسم قمر بنی هاشم، قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم تشنهها به صف بشید، سقّای حرم رسید تموم ذرّات میگن یا اباالفضل یا اباالفضل میشنوید؟ ساقی قمره، الباقی قمره با هم مینویسه دَرهم میخره ما رو تا نجف بیتردید میبَره کارای پدر تو دست پسره اباالفضل یا مولا، اباالفضل یا مولا در مدحش قلم کمه، صدتا محتشم کمه پیش قد و قامتش جبرائیل قدّش خمه به دنیا و آخرت حاکم قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم حَلَّت بِفِنائکه، پشت هم ملائکه غرق شور و دلهرهاند، از کعبه میخوان برن تا تو صحن تو بشم مُحرِم قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم، قمر بنیهاشم غبطه میخورن همه به امیر علقمه پیش روش زجر و سنان، میشدن مجسّمه سقّای حرم، بیهمتای حرم آرامش محض شبهای حرم رقیه فقط روی دوش توئه ای پشت و پناه آقای حرم اباالفضل مولانا اباالفضل...