میمنه مست حسن میسره مست حسن فقط نه پرچم و نیزه معرکه دست حسن بنازم این علم و قدرت لَم یَزَلی حکومت علوی و وزیر جنگ علی (میرود میدان، حیدری دیگر)۲ محشری دیگر، صفدری دیگر همچو مصحفها پاره شد صفها سرنگون گشته، خیبری دیگر (سَیِّدُنَا الحسن، شیر جمل حسن)۳ (مانده به دامنشان، لکهی ننگ جمل)۲ عدو نرفته زِ یادش صحنهی جنگ جمل علی کنار حسن، حسن کنار علی زلف حسن گره خورده، به ذوالفقار علی میرود میدان، حیدری دیگر روح همان روح، پیکری دیگر فتنه خنثی شد، کمرش تا شد و نماند از وی، اثری دیگر (سَیِّدُنَا الحسن، شیر جمل حسن)۳