منم آن گناه کاری که به سوی تو دوان است

منم آن گناه کاری که به سوی تو دوان است

[ حسین سیب سرخی ]
منم آن گناهکاری که به سوی تو دوان است
تویی آن بزرگواری که کریم و مهربان است

تو همیشه در فرازی، تویی آن گدانوازی
که در اوج بی‌نیازی، نگران بندگان است

به شب سیاه نوری برسان پل عبوری
که دلم برای دوری ز گناه ناتوان است

تو اگر مرا بِرانی، درِ دیگری نکوبم
که به غیر از آستانت، همه‌جا پر از زیان است

همه عمر جز تو یا رب، چه کسی رفیق من بود؟
تو امان من نباشی، چه کسی مرا امان است؟

تو خدای مرتضایی، تو همیشه باوفایی
به گدای بیشنوایی که ضعیف و ناتوان است

برو ای گدایِ مِسکین دَرِ خانه‌ی علی زَن
که امیرِ با خدا در نجفش هن‌آشیان است

بگذار جای کعبه، سرِ خود به پای حیدر
تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جَنان است

خوشم اینکه خاکِ پایِ پسرِ ابوترابم
همه عمر سایه‌بانم، عَلَمِ حسین جان است

به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد
ز غمش هنوز زهرا شب جمعه روضه‌خوان است

پسرم به تو جفا شد، سرت از قفا جدا شد
اثرات خنجر شمر روی حنجرت عیان شد

پسرم مگر به دشمن، تو به غیر حق چه گفتی
که جواب حرف حقت، نوک نیزه‌ی سنان است

پسرم کسی در عالم، کفن تو را ندارد
کفن تو خاک بوده، کفن تو بی‌کران است

بخدا عطش دلیل تَرَکِ لبت نبوده
ترک لبت برای ضربات خیزران است

نظرات