سفر کرب و بلا، حاصلش رنج و بلاست خطبه خوان نهضتش دختر شیر خداست در زمین کربلا شور و غوغا برپاست پیکر خون خدا زخمی تیغ بلاست عترت مولا را به اسارت بردند هستی خرگه را همه غارت بردند در ره کوفه و شام دختری محزون است از جفای اشقیا قلب پاکش خون است