فک کن تو کاظمینی روبه روی باب‌المرادی

فک کن تو کاظمینی روبه روی باب‌المرادی

[ حاج محمدرضا طاهری ]
علی علی علی... 

فکر کن که تو کاظمینی
رو به روی بابُ المرادی

یا باز رسیدی به مشهد
دمِ درِ بابُ الجوادی

خدا از صحنِ گوهرشاد
حَوالت رو باز فرستاد
به خودِ اِبنُ الرضا داد

حرمش انگار که بوی حرم سلطانو داره
همه جا جود و کَرم از در و دیوارش می‌باره

سائلی که زیر دِینه
اولِ راه کاظمینه
آخرش پیش حسینه

فکر کن که تو کاظمینی
رو به روی بابُ المرادی

یا باز رسیدی به مشهد
دمِ درِ بابُ الجوادی

خدا از صحنِ گوهرشاد
حوالت رو باز فرستاد
به خودِ اِبنُ الرضا داد

امشب که شبیه کوثر
یه سوره تو قرآن آوردن

هر چی برکت و خیره
به خونه‌ی سلطان آوردن

پسر شَمسُ الشُموسه
ولیعهدِ شاهِ طوسه

خدا ثابت کرد به عالَم
که از این بهتر نمی‌شه

کوری چشم حسودا
امامت اَبتَر نمی‌شه

عاشقا دلبر رسیده
آره تاجِ سر رسیده
باز علی اکبر رسیده

فکر کن که تو کاظمینی
رو به روی بابُ المرادی

یا باز رسیدی به مشهد
دمِ درِ بابُ الجوادی

خدا از صحنِ گوهرشاد
حوالت رو باز فرستاد
به خودِ اِبنُ الرضا داد

بَه بَه چه شب قشنگی
کوچولوی ارباب رسیده

آروم بغل رقیه
مثل یه فرشته خوابیده

چشایی که دلنوازه
گاهی وقتا نیمه‌بازه
عمو می‌گه خیلی نازه

دل بابایی رو برده
توی آغوش سکینه

لالایی‌خونش از امشب
صدای اُمُّ البنینه

علیِ کوچیک‌تر اومد
بازم امشب حیدر اومد
داداشیِ اکبر اومد

فکر کن که تو کاظمینی
رو به روی بابُ المرادی

یا باز رسیدی به مشهد
دمِ درِ بابُ الجوادی

علی علی علی...

نظرات