شیعه زن به سر
6750
70
- ذاکر: سایر ذاکرین
- سبک: نوحه
- موضوع: امام حسین (ع)
- سال:
شيعه زن به سر ز ره وفا، به عزاي نوگل مصطفي
كه بريده شمر لعين ز كين، سر آن جناب را از قفا
چو شنيد خواهر مضطرش، كه بريده شمر لعين سرش
بدريد جامهی صبر و زد، به سر آن صبيهی مرتضي
(به فغان و ناله ز حد فزون)۲، بشد از خیام حرم برون
به میان خاک و میان خون، چو بدیده آن شه مه لقا
چو بديد جسم برادرش، كه نبُد به تن سر اَنورش
بشنيد از ره حنجرش، كه بخواند سورةهی هل اتي
(بگرفته پیکر پارهاش)۲، به بغل نموده نظاره اش
که بُدی فزون ز ستارهاش، همه زخمهای پر از جفا
(بنمود رو به برادري)۲، و خطاب بر تن بي سري
كه كدام قوم ستمگري، بهجهان نموده چنين جفا
(به مقام جد مطهرت)۲، بهجلال باب غضنفرت
تو به حق حرمت مادرت، بده پاسخ اي شه لافتي
تو برادرا بگو از وفا، سخني به زينب بي نوا
تو به نوجواني قاسم و، تو به قلب پارهی مجتبي
تو به فرق و گیسوی اکبرت، به گلوی پارهی اصغرت
تو به دستهای برادرت، سخنی بگو ز ره وفا
سر تو به روي سنان كين، تن تو افتاده بر زمين
هم اسير فرقه دون ببين، حرم مطهر مصطفي
بَلَغَ العُلی بِکمالهِ، کَشَفتَ دُجی بجمالهِ
حَسُنت جَمیعُ خِصالهِ، بِدَلَ اَلجمیعُ بِمالَها
بنگر چه سان شهداي خود، به زمين و دشت بلاي خود
همه افتاده به جاي خود، ز جفاي فرقه اشقيا
چه حزين نواي تو ناخدا، چه قيامتي است در اين عزا
چه عزا؟ عزاي شهنشهي، كه نموده وعده ی خود وفا
كه بريده شمر لعين ز كين، سر آن جناب را از قفا
چو شنيد خواهر مضطرش، كه بريده شمر لعين سرش
بدريد جامهی صبر و زد، به سر آن صبيهی مرتضي
(به فغان و ناله ز حد فزون)۲، بشد از خیام حرم برون
به میان خاک و میان خون، چو بدیده آن شه مه لقا
چو بديد جسم برادرش، كه نبُد به تن سر اَنورش
بشنيد از ره حنجرش، كه بخواند سورةهی هل اتي
(بگرفته پیکر پارهاش)۲، به بغل نموده نظاره اش
که بُدی فزون ز ستارهاش، همه زخمهای پر از جفا
(بنمود رو به برادري)۲، و خطاب بر تن بي سري
كه كدام قوم ستمگري، بهجهان نموده چنين جفا
(به مقام جد مطهرت)۲، بهجلال باب غضنفرت
تو به حق حرمت مادرت، بده پاسخ اي شه لافتي
تو برادرا بگو از وفا، سخني به زينب بي نوا
تو به نوجواني قاسم و، تو به قلب پارهی مجتبي
تو به فرق و گیسوی اکبرت، به گلوی پارهی اصغرت
تو به دستهای برادرت، سخنی بگو ز ره وفا
سر تو به روي سنان كين، تن تو افتاده بر زمين
هم اسير فرقه دون ببين، حرم مطهر مصطفي
بَلَغَ العُلی بِکمالهِ، کَشَفتَ دُجی بجمالهِ
حَسُنت جَمیعُ خِصالهِ، بِدَلَ اَلجمیعُ بِمالَها
بنگر چه سان شهداي خود، به زمين و دشت بلاي خود
همه افتاده به جاي خود، ز جفاي فرقه اشقيا
چه حزين نواي تو ناخدا، چه قيامتي است در اين عزا
چه عزا؟ عزاي شهنشهي، كه نموده وعده ی خود وفا
نظرات
نظری وجود ندارد !