
ز قهرمانی خود بر تو شاهد آوردم... بر غیرتم بس است که پیش عدوی تو (من دست بسته بوسه زدم بر گلوی تو) ۲ بعد از شهادتت منِ جان سخت را ببین گفت با قاتل تو همسفرم بخت را ببین **** نگاه باز تو میگفت شامیان نزنید کنار نیزهی من تازیانه بر اطفال جفای کوفه و بازار شام و بزم یزید به داغ دیده بود سختتر ز زخم قتال